هر هنرمندی یک اثر بیشتر ندارد...
می خواهم سوالی مطرح کنم:چرا در آثار شاعران تنوع کمتر دیده می شود؟شاید بگویید نه! شاعرانی می شناسیم که آثار متنوعی دارند!
حق با شماست اما تا شاعر چگونه شاعری باشد؟ بعضی از شعرا می نشینند وتصمیم می گیرند که شعر بگویند.مضمون را – حالا هرچه می خواهد باشد- انتخاب می کنند وشروع می کنند به شعر گفتن ؛ بیشتر شاعران سبک هندی این گونه شعر می سرایند، اما شاعرانی هم وجود دارند که تا شرایط خاص روحی برایشان مهیا نشود نمی توانند اثری خلق کنند. در اینجا شاعر دیگر مجال انتخاب ندارد وآنچه را که بر زبان و قلمش جاری می شود همان است که هست. ممکن است بعدا دست به حک و اصلاح آن بزنند اما مضمون همان است که آمده وبه قولی بیت یا مصراع اول شعر هدیه خداوند است.البته این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که هر چه شاعر جلو تر می رود به تجربه های تازه ای دست پیدا می کند و از این رهگذر شعر او با اشعار قبلش متفاوت می شود و این تنوع بیشتر تنوعی رو به تکامل است شاعرانی از قبیل حافظ ، مولانا و از متاخرین احمد شاملو را می توان از این دست شاعران دانست.به قول یکی از اندیشمندان ، هر هنرمندی یک اثر بیشتر ندارد باقی آثارش تفسیر و تکرار همان یک اثر است.

واژه های کلیدی : مضمون، تکرار، شاعر، تنوع، انتخاب، هدیه خداوند، تجربه
شنبه 88 تیر 27
كلك مشكين تو :
نقدی برفیلم'دلشکسته'
سلام
می خواهم در مورد فیلم"دلشکسته" ،با نگاهی گذرا ومختصر برایتان بنویسم.البته شاید این بررسی با توجه به زمان اکران فیلم کمی دیر باشد !
بگذریم
فیلم در حال وهوای دانشگاه شکل می گیرد و دانشجویانی که دررشته جامعه شناسی درس می خوانند.فیلمنامه دوگروه را در این کلاس ترسیم کرده است:کاملا آنطرفی ها و کاملا این طرفی ها واستاد(محمود پاک نیت)که با تقسیم کلاس به گروه های دونفره سعی در برقراری تعادل وارتباط دارد.بازی ها در خیلی موارد بسیارکاریکارتوری وبا تمام بدن صورت می گیرد و بیشتر به بازی بازیگران تئاتر شبیه است تا سینما مخصوصا در مورد بازی بازیگر اول زن(بی تا بادران) که نفس نام دارد این بازی با تمام اعضای بدن!بد جور به چشم می آید!
گاهی اوقات فیلمنامه طوری نوشته می شود که یک بازیگر دست دوم می تواند بهترین بازی را ارائه دهد اما گاهی برعکس است و فیلمنامه بازی بازیگران را خراب می کند.بازی امیرعلی(شهاب حسینی) ومهندس( مرحوم خسرو شکیبایی) تحت تاثیر فیلمنامه و بعضا دیالوگ ها ومنولوگهای نسنجیده تنزل کرده است.
در مورد شخصیت های مثبت فیلم می توان گفت که اکثرا اسطوره ای ونا ملموس خلق شده اند.استاد رضوی(محمود پاک نیت)سردار(رضا رویگری) و اکثر قوم و خویش های امیرعلی ،با توصیفهایی که در ضمن دیالوگ ها می شنویم، انسان های بسیار خاصی هستند که دور از دسترس می باشند.نگاه کارگردان وفیلمنامه نویس(علی وئیین تن) خیلی رو به بالا بوده و در عین اینکه برانگیزنده احترام است ،مخاطب نمی تواند او به درستی درک کند.دکتری که در فرنگ درس خوانده و سالها جنگیده و سردار جنگ است در گوشه ای به باغبانی مشغول است و تمام وظایف اجتماعی خود را فراموش کرده است... ! آیا این نمی تواند به نوعی نشاندهنده تارضایتی نسل اول انقلاب از شرایط جامعه باشد؟ موردی که بدون تردید مد نظر کارگردان و فیلمنامه نویس نبوده!
در انتهای فیلم هم با شنیدن صدای عزاداری و دیدن عزا داران توسط آیفون تصویری، مخالف سرسخت دین و دینداری(خسرو شکیبایی) در یک لحظه متحول می شود و به پسری که فقط یک بار به صورت رسمی از دخترش خواستگاری کرده است، می گوید:
چرا نمیای دست زنتو بگیری ببری...!!!

واژه های کلیدی : نقد، سینما، خسرو شکیبایی، شهاب حسینی، محمود پاک نیت، بیتا بادران، رضا رویگری، فیلمنامه
جمعه 88 تیر 26
كلك مشكين تو :
لیست کل یادداشت های این وبلاگ