سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

طره آشفتگی را احتیاج شانه نیست

 

دانش رفاه افزای مخرب

سلام

دوباره به رویرو چشم می دوزم!مردم آن طرف ریل هم به این طرف چشم دوخته اند،عده ای با همراهشان ور می روند و بعضی ها هم همشهریشان را ورق می زنند!

همه درانتظار آمدن قطاری زیر زمینی که ما را از این ور شهر به آن ور شهر ببرد!

برای رسیدن به مقصدی خودمان را از نور خورشید و زیبایی آسمان محروم کردیم!

آیا زیبا تر از خورشید و آسمان مقصدی وجود دارد؟!

داریم به کجا می رویم؟

این انسان به ظاهر مدنی بالطبع و در باطن منفرد، چه بلایی دارد به سر خودش می آورد؟

روی زمین را چنان شلوغ کرده که از دست آن به زیر زمین پناه برده ودارد درآنجا به دنبال چیزی می گردد که داشته و خودش با فاصله گرفتن از طبیعت آن را از دست داده!

چرا ما دیگر نمی توانیم شاهد حضور انسانهایی مانند مولانا،حافظ،اابن سینا،عین القضات و... باشیم؟

ما آنقدر از عوالم انسانی فاصله گرفتیم که دیگر اندیشیدن را از یاد برده ایم !تمام اندیشه آدمی این شده که چه کند که بیشتر به دست بیاورد وبیشتر برخوردار شود اما برخورداری از چه؟ ودر قبال این برخورداری چه چیزهایی را که باید از دست بدهد!؟

کاش می شد از اینهمه دانش رفاه افزای مخرب، به سوی حکمت وطبیعت اصیل انسانی برگشت و با تمام وجود وبدون استرس ناشی از رفاه غیرطبیعی، که دانش به ما تحمیل کرده ،از زندگی لذت برد!

کاش می شد...


واژه های کلیدی : حافظ، مولانا، آسمان، مدنی بالطبع، خورشید، اابن سینا، عین القضات، رفاه، استرس، همراه

جمعه 88 خرداد 15

كلك مشكين تو : ‍



ایراد قافیه در شعر فردوسی

سلام

می خواهم در مورد اشکال "اقوا" در بعضی از ابیات شاهنامه فردوسی برایتان بنویسم."اقوا"یعنی اینکه حذو یا حرکت حرف پیش ازقید در در قافیه یکسان نباشد مانند "نِوِشت" با " دُرُشت" برای مثال این بیت از شاهنامه:

چو او رسمهای پدر درنوشت
ابا موبدان و ردان شد درشت

نمونه های دیگر از این ناسازی قافیه را می توانیم در این بیتها ببینیم:

چو بشنید گشتاسب غمگین برفت
ره ساربانان قیصر گرفت
***

هزینه چنان کن که بایدت کرد
نباید فشاند ونیاید فشرد
***

هرآن کس که دل تیره دارد ز رشک
مر آن درد را دیو باشد پزشک

نکته مهم در این است که استاد سخن فردوسی در کاربرد قافیه بسیار باریک بین ودقیق است و غیر ممکن است به این موضوع اهمیت نداده باشد.به راستی این اشکال را چگونه می توان توجیه کرد؟

جواب این است که این شکل قافیه در شاهنامه ودیگر سروده های کهن عیب محسوب نمی شده است و شاعران آن دوره قافیه هایی از این دست را درست و روا می دانسته اند.برای نمونه خاقانی در یک رباعی چنین قافیه ها را آورده است:

آن ماه دو هفته کرد عمدا هر هفْت
آمد برخاقانی وعذرش پذرُفت
ناچار که خورشید سوی ذره شود
ذره سوی خورشید کجا داند رَفت؟

حکیم ابوالقاسم فردوسی


واژه های کلیدی : شعر، شاهنامه، فردوسی، قافیه، خاقانی، اقوا

چهارشنبه 88 خرداد 13

كلك مشكين تو : ‍



<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کتاب «کمین آخر»
خرده روایتی از دیدار با نجف دریابندری
[عناوین آرشیوشده]
  •  RSS 
  •  Atom 

  • خانه


  • پست الکترونیک

  • پارسی بلاگ



  • کل بازدید: 1025865
    بازدید امروز : 97
    بازدید دیروز : 204



    وردیانی

    طرّه ی آشفتگی

    پیوندهای روزانه
    شورای گسترش زبان فارسی [87]
    فهرست موسیقی ایران [57]
    کتابخانه مجازی ایران [86]
    کتابناک [23]
    گفتگوی هارمونیک [41]
    لغت نامه دهخدا [85]
    گنجور [45]
    پایگاه سبطین [125]
    جستار [53]
    صادق هدایت [196]
    شعر سپید معاصر [225]
    کانون ادبیات ایران [109]
    کتاب شعر [160]
    شعر نو [206]
    شاملو [109]
    [آرشیو(30)]

    مطالب بایگانی شده
    دی 1387
    بهمن 1387
    اسفند 1387
    فروردین 1388
    اردیبهشت 1388
    خرداد 1388
    تیر 1388
    مرداد 1388
    شهریور 1388
    مهر 1388
    آبان 1388
    آذر 1388
    دی 1388
    بهمن 1388
    اسفند 1388
    فروردین 1389
    اردیبهشت 1389
    خرداد 1389
    تیر 1389
    تیر 89
    مرداد 89
    شهریور 89
    مهر 89
    آبان 89
    آذر 89
    بهمن 89
    اسفند 89
    اردیبهشت 90
    خرداد 90
    تیر 90
    مرداد 90
    شهریور 90
    مهر 90
    آبان 90
    آذر 90
    دی 90
    بهمن 90
    اسفند 90
    فروردین 91
    اردیبهشت 91
    تیر 91
    خرداد 91
    مرداد 91
    مهر 91
    آبان 91
    آذر 91
    دی 91
    بهمن 91
    اسفند 91
    فروردین 92
    اردیبهشت 92
    خرداد 92
    مهر 92
    آبان 92
    بهمن 92
    خرداد 93
    اردیبهشت 93
    مرداد 93
    پاییز 93
    تابستان 93
    زمستان 93
    بهار 94
    تابستان 94

    اشتراک در خبر نامه

     


    پیوند دوستان
    شکوفه های زندگی
    ل ن گ هـــ ک ف ش !
    وبلاگ دیگرم(شور شعر)
    لبگزه
    ترنم - بوی جوی مولیان
    سرّ سودا
    خورشید خانوم
    برگباد
    لبخند نیشخند زهرخند
    برگ بی برگی
    این انبوه سیب خورها...
    دیدار تو رویا نیست
    کی اف
    کلاغ راست مغز
    ققنوس
    شروعی دوباره
    نشانی
    کلبه ی دوستی
    شعر چهار پاره
    جالبه






    وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
    آمار